explorer blog

از کرامات حضرت ابوالفضل (ع) - تولید ملی ،حمایت از کار وسرمایه ی ایرانی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوندا آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم شهامتی تا تغییر دهم آنچه را که می توانم و دانشی که تفاوت آن دو را بدانم
کل بازدیدها:----120011---
بازدید امروز: ----5-----
بازدید دیروز: ----37-----
از کرامات حضرت ابوالفضل (ع) - تولید ملی ،حمایت از کار وسرمایه ی ایرانی
  • درباره من
  • لوگوی وبلاگ
    از کرامات حضرت ابوالفضل (ع) - تولید ملی ،حمایت از کار وسرمایه ی ایرانی

  • پیوندهای روزانه
  • مطالب بایگانی شده
  • لینک دوستان من
  • لوکوی دوستان من
  • اوقات شرعی
  • اشتراک در وبلاگ
     
  • آوای آشنا
  • از کرامات حضرت ابوالفضل (ع)
    نویسنده: فروزان جعفریان یکشنبه 86/2/30 ساعت 9:13 عصر

    بسم الله الرحمن الرحیم

    ای ماه بنی هاشم خورشید لقا عباس (ع)

                                            ای نور دل حیدر شمع شهدا عباس (ع)

    با محنت ودرد وغم من رو به تو آوردم

                                           دست من محزون گیر از بحر خدا عباس(ع)

    وقتی تابلوی ((بیمه ی ابوالفضل العباس )) را بر روی کامیون ها وغیره می دید تردید می کرد که آیا بیمه ی با حضرت ابوالفضل

    صحت دارد؟

    در همین افکار به سر می برد تا در شبی در عالم مکاشفه بین خواب وبیداری می بیند که در صحرایی قرار گرفته که انسانی دیده

     نمی شود ویک گوسفند در میان جمعی از گرگها محاصره شده وگرگها مشغول خوردن آن هستند ،در حالی که گوسفند هنوز زنده

     است وفریاد می زند وکسی نیست که نجاتش دهد او می خواهد جلو برود ومی بیند گرگها تهدیدش می کنند به فکرش می رسد

    که این گوسفند مال چه کسی است که گرفتار گرگها شده است ؟

    در همین حال به گوش می شنود که مال حضرت عباس (ع) است برایش شبهه ای ایجاد می شود که چرا عباس (ع)از گوسفند خود

    دفاع نمی کند؟پس بیمه ی با حضرت ابوالفضل (ع) چه فایده ای دارد؟

    ناگهان می بیند یک اسب قوی هیکل در مقابلش قرار گرفت وشخصی سوار آن اسب است که پاهای وی در رکاب وهمچنین زین

    اسبش معلوم است ولی خود او که چهره ای در هاله ای از نور قرار دارد قابل مشاهده نیست اسب مزبور سر خود را به زمین 

    می زندوقصد حرکت می کند ولی نمی تواند در همین حال کلماتی از آن شخص سوار کار که چهره اش در هاله ای از نوراست

    می شنود که می گوید:

     

    ((چیزی که مربوط به ما باشد برای ما فرقی نمی کند که آن را انسان بخورد یا حیوان ولی چیزی را که به ما بسپارند حفظش

    می کنیم.))

    این را می گوید وناپدید می شود .او وقتی به خود می آید بیدار می شود متوجه می شود که آن سوار حضرت عباس (ع)است وبا

    این صحنه آگاه می شود که بیمه ی با آن حضرت صحیح است .

    پس بار الهی :

    ما را در پناه خودت وبا بیمه ی ابوالفضل (ع) حفظ گردان ولحظه ای ما را به خودمان وا مگذار .

     

     


    نظرات دیگران ( )


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • چند دوبیتی به مناسبت حماسه ی نهم دی 88
    نهم دی ماه نماد بصیرت و آگاهی ملت شریف ایران است.
    آخ که این ضرب المثل ها در جای خود چه مفهومی دارند!!!
    داستان دو برادر مهربان
    فرض کن حضرت مهدی ( عج) ...
    تولید ملی ، خود کفایی ، حمایت از تولید کنندگان داخلی
    سپاسگزاری اکنون وهمین جا...
    تسلیت به خانواده ی همکاران ازدست رفته ام...
    زود قضاوت نکنیم ...
    عصر جمعه شد و...
    وااااااااااااااای خدا من خیلی شاکیم!
    روز جهانی معلولین مبارک
    ردپا
    عکس های زیبایی از طبیعت
    آغازی دوباره...
    [عناوین آرشیوشده]

    script language="javascript" type="text/javascript" src="http://night-skin.com/light/js/light10.js">